قسم به عشق!که رودها باورش کردند آسمانها به وسعتش گرفتند دریاها به حرمتش نخورشیدن بادها
به سوکتش نورزیدند
قسم به یار!که چشمه ها از برایش خون گریستند درختان از فغانش خزان گشتند ستارگان از فروغش
خاموش گشتند دل ها به حرمتش نتپیدن
قسم به خون!که چشمه ها ت به سرخی اش نجوشیدندابرها به حیثیتش نباریدند قدم ها به مکثش
نخرامیدند و جام ها به جلالش رنگ باختند
و بار قسم به عشق،قسم به یار،قسم به خون که عرش را لرزانیدند ملک را نابود کرد و قسم به
جام،قسم به می،قسم به مستی عشق،قسم به هستی دل و سر انجام قسم به دوست که عشقم
مال اوست